«اختلاف از زبان هر کس باشد، از زبان هر موجودى باشد، این زبان، زبان شیطان است، چه از زبان یک روحانى باشد، چه از زبان یک مقدس باشد، چه از زبان یک نمازگزار باشد و چه از سایر زبان ها، بدانید که این زبان، زبان شیطان است و گاهى هم خود آن آدم ملتفت نیست که تحت تاثیر شیطان است، یا زبان شیطان در او دارد فعالیت مى کند. بنابراین، از امور مهمه اى که بر همه ما واجب است، دفاع از اسلام، دفاع از جمهورى اسلامى است و آن بستگى دارد به وحدت. هر کس در هر لباسى باشد و در هر مکانى باشد و زبانش جریان پیدا کند براى اینکه ولو به واسطه هایى بخواهد ایجاد اختلاف بکند بین شما، این از جنود ابلیس است و مطرود است پیش خدا و مسؤول است پیش خدا و لو اینکه یک آدمى باشد که نماز شب اش ترک نمى شود.»
جناب آقاى میرحسین موسوى
انتخابات دهم تمام شد و همانگونه که قابل پیش بینى بود جنابعالى نتوانستید اعتماد اکثریت مردم براى مقام ریاست جمهورى را کسب کنید و به طور طبیعى راى نیاوردید.اما حضور در عرصه انتخابات به معناى پذیرش قاعده بازى است که یک طرف آن برد است و طرف دیگر باخت و هر کس که در این جریان وارد شد، باید بپذیرد که شاید طرف بازنده باشد، وگرنه نه تنها جریان انتخابات را باخته از آن مهم تر اخلاق را هم باخته است. امرى که با کمال تاسف در جنابعالى اتفاق افتاد. ترسى که نسبت به شما داشتم، این بود که تجدیدنظر طلب ها دور شما را بگیرند و شما را مدیریت بکنند. آنها که در جنگ روانى آزموده هستند و بلکه پیرو مکتب «گوبلز» هستند که دروغ بزرگ را ترویج کنید، جاى خودش را در جامعه باز مى کند، با این ترفند و با بهره گیرى از چهره موجه شما در طول دوران نخست وزیرى و به ویژه از سادگى شما، سوءاستفاده کردند و چنان صحنه آرایى کردند که حداقل دروغ بزرگشان در شما تاثیر عمیق کرد، به گونه اى که خود را پیروز انتخابات فرض کردید و با این توهم ناقوس پیروزى را به صدا درآوردید و آنگاه که دیدید، مردم بر خلاف دروغ هایى که به شما تحویل داده اند به راه دیگرى رفته اند، به جاى پذیرش شکست، مجددا در بازى جنگ روانى دوست نماهاى خود گرفتار آمدید و این بار نداى اختلاف را سر دادید و شد آنچه نباید بشود. از آنجا که هنوز امیدکى هست که به آغوش ملت برگردید و به اشتباهات خود واقف شوید. چند نکته از کلام حضرت امام را یادآورى مى کنیم. امید آنکه پند گیرید. سخنى که در صدر کلام از حضرت امام نقل کردم، که اختلاف از جنود ابلیس است، از زبان هر کس که درآید، زبان شیطان است. آیا نمى بینید که زبان تان زبان شیطان شده است؟ یک بار دیگر و با تامل سخنان حضرت امام را بخوانید.« اگر در جوانى انسان مهذب شد، شد. اگر در جوانى خداى نخواسته مهذب نشد، بسیار مشکل است که در زمان کهولت و پیرى که اراده ضعیف است و دشمن قوى، اراده انسان ضعیف مى شود و جنود ابلیس در باطن انسان قوى، ممکن نیست دیگر آن وقت، اگر هم ممکن باشد بسیار مشکل است.» نمى دانم که مشکل شما چه بوده است که این دوست نماها از آن به نفع خودشان استفاده کردند و این چنین شما را بازى داده اند اما مى دانم که شما در سنین پیرى و کهولت هستید و با اراده ضعیف در برابر شیاطین انس نمى توان مقاومت کرد. پس بهتر است که با خود خلوت کنید و از این اطرافیان که از سم مهلک بدتر هستند فاصله بگیرید شاید راه نجاتى براى شما باشد و خداوند و اجداد طاهرین شما به دادتان برسند. چرا این چنین مى گویم؟ اجازه بدهید پاسخ را از حضرت امام عرض کنم. باید دانست که پس از آلودگى فطرت، تطهیر آن ممکن است و تا انسان در این نشئه است، خروج از تصرف شیطان براى او مقدور و میسور است و وارد شدن در حزب ملائکه الله که جنود رحمانى الهى هستند، میسر است و حقیقت جهاد نفس که به فرموده حضرت رسول (ص) از جهاد اعداء دین افضل است و آن جهاد اکبر است، همان خارج شدن از تصرف جنود ابلیس و وارد شدن در تحت تصرف جنود الله است. بله تا زنده هستیم، راه برگشت ممکن است به شرط آنکه صفات مذموم را از خود دور کنیم. حال که چنین است چرا ما درنگ کنیم و فرصت را از دست بدهیم، مراقب باشید که در دامن غرور گرفتار نشوید که آن نیز از جنود ابلیس است «بلکه غرور از بزرگ ترین جنود ابلیس است»، غرور بلیه اى است که انسان را به پرتگاه (دشمنى با خداوند متعال «سخط و غضب بر حق تعالى و افعال او» مى کشاند که آن نیز «از جنود ابلیس و جهل است و لازمه فطرت محجوبه است اعاذنا الله منه» و نتیجه آن کفران است و نیز «کفران از احتجاب فطرت و از جنود ابلیس و جهل است.»
نادانى درمان دارد و درمان آن دانستن است. کسى تصورش این است که مى تواند راى مردم را کسب کند. وارد صحنه انتخابات مى شود، اما در واقع مى بیند که مردم دیگرى را پذیرفتند. او مى فهمد که محاسباتش اشتباه بوده و جهلش به علم تغییر مى یابد اما درد در جهالت است که عین ضلالت است. جهالت یعنى جهل مرکب که نمى داند و تصور مى کند که مى داند و نمى خواهد که بداند، او را چگونه باید معالجه کرد و از بیراهه اى که گرفتار شده است و دیگران را هم با خود به گمراهى مى کشاند، نجات دهد؟ آرى لازمه جهالت انکار حق و حقیقت است. انسان اگر به امرى اعتراض دارد، راه قانونى آن مهیاست و اگر دستش هم به جایى نرسید، حفظ وحدت جامعه اسلامى از هر چیزى واجب تر است. شما که اعتقاد دارید که راس این نظام ولى فقیه عادل و بصیر است، در نهایت هر چه ایشان حکم کرد. بر همگان لازم است که بر آن گردن نهند ودیگر چه جاى اختلاف شما که مى دانید و بهتر از ما مى دانید که برخى بنا دارند بین مردم اختلاف بیندازند و نقار و چند دستگى در جامعه ایجاد کنند و برخى هم از روى جهالت آتش بیار معرکه مى شوند. پس چرا در این دام افتادید.
راستش ما براى شما نگران هستیم و حقیقتاً دلمان براى شما مى سوزد و دوست نداشتیم که شما در این آتشى که جنگ افروزان جنگ روانى برافروختند گرفتار آیید و هم خودتان را در معرض آتش جهنم قرار دهید و هم جامعه را گرفتار آتش اختلاف کنید. آنها پشت سر شما پنهان شده بودند و مى خواستند از طریق شما به اهدافشان برسند و با بازى ناجوانمردانه بر چسب زدن و طرح شعارهاى کلى و مبهم و فریبنده بر موجى سوار شوند که سرانجامش خلاف راه این ملت بزرگ و سلحشور است. اما موفق نشدند و ملت را هوشیار یافتند، اما متاسفانه شما را فریب دادند. راه برگشت هنوز باز است، شما هم اکنون ?? سال دارید، تعبیر حضرت امام از دهه ?? زندگى به «عشره مشئومه [نامبارک] یا میمونه [مبارک] است که اگر براى خدا در این عشره از بین برویم، عشره میمونه است و اگر چنانچه باز به [دنبال] آمال و آرزو باشیم مشئومه و اگر اختلاف کردیم، در دهه نامبارک به سر مى بریم.
نویسنده:سید سعید لواسانى
کلمات کلیدی :